نهضت آگاهی،دانایی،بصیرت

نهضت آگاهی،دانایی،بصیرت

نهضت آگاهی،دانایی،بصیرت بخش کوچکی از نهضت علمی است.علم و هنری که امروزه رایج است باید نسبت به آن آگاهی،دانایی و بصیرت داشت.علم و هنر بدون اینها موجب خسران و هدر رفتن بشریت در دنیایی پر از سیاست های کثیف و آلوده به شرک می شود.
در اینجا قصد داریم تصویری از سینمای ناب اسلامی را ترسیم کنیم و به تحلیل و بررسی علم و هنر سینمای جهان میپردازیم.باشد که خدای تبارک و تعالی از ما راضی و خشنود باشد.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۴ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

داستان،مثالی از زندگی است که بشر خود را در آن بازمی یابد.گذشته،حال و آینده ی افراد انسانی«واقعیتی است ممتد»که جز قسمت کوتاهی از آن،در پرده ای مه آلود از ابهام و تردید و وهم گم شده است.عموم افراد انسانی نمی توانند زندگی خود را در مجموع،همچون واقعیتی واحد اما ممتد بنگرند؛گذشته فراموش شده است و حال رابطه ی خویش را با گذشته ها گم کرده...آینده نیز از نظرها پنهان است و انسان امتداد عمل خویش را در آن باز نمی یابد.اما داستان اینگونه نیست؛ده ها سال زندگی همچون واقعیتی واحد پیش چشم واقع شده،گذشته و حال وآینده یکدیگر را معنا می کنند،و وقایع نیز مهره هایی هستند که با توجه به «نتیجه داستان»انتخاب شده اند و این رشته ی واحدی است که آنها را به یکدیگر پیوند داده.با نظر کردن در این مجموعه،ناظر همه ی حیات را پیش چشم دارد؛از آغاز تا انجام،از مبدا تا معاد؛و این میتواند«عبرت آموز» باشد.انسان نیز محتاج عبرت آموزی است،اگر نه خود را در پیچاپیچ زمان گم می کند.نه آن که زمان پیچاپیچ باشد،بل انسانی که با تفکر تجریدی و حکمت انس ندارد،زمان را همچون لابیرنتی(جای پر پیچ و خم،ماز،هزارتو) می یابد هزار پیچ،و خود را گمگشته ای که راهی به بیرون باز نمی یابد.اما این تنها یک روی سکه است؛روی دیگر آن این است که داستان در عین حال میتواند دعوت به غفلت کند و تجری و عصیان،آنچنان که در هنر مدرن معمول است.اما شاید نتوان گفت که ذات داستان-اگر به طور مطلق اعتبار شود- به کدام یک از این دو،«غفلت» یا «عبرت»نزدیک تر است. سینما توهمی است واحد از یک واقعیت ممتد؛داستانی که تصویر شده.اگرچه این سخن را نباید در مقام تعریف نهاد،چرا که در این سخن«اصالت تصویر» و «فردیت فیلم ساز»لحاظ نشده،حال آن که هنر امروز،بنابر تعریف غالب هنر شناسان معاصر،بیان همین فردیت و مکنونات درونی هنرمند است.

منبع:کتاب آینه ی جادو،جلد اول،(صفحه16)،اثر شهید سید مرتضی آوینی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۲:۲۶
مهتاب میزبانی

سینما توهمی است واحد از یک واقعیت ممتد

نوع رابطه ای که سینما با انسان امروز برقرار می کند هرگز نظیری در تاریخ نداشته است.تماشاگر سینما در«توهمی از یک واقعیت»غرق می شودو در یک«بازی شبیه زندگی»شرکت می کند،بی آن که رنج های آن زندگی دامن او را بگیرد.تماشای ریزش برف برای آن که از پشت پنجره ی یک اتاق گرم بدان مینگرد بسیار زیباست،اما برای آن که خانمانی ندارد تا بدان پناه ببرد،چطور؟پس«داستان فیلم» نقش اساسی دارد،اگرچه این داستان نهایتا باید از طریق تصویر بیان شود.حالتی که کودکان در برابر قصه دارند شاید نزدیک ترین مثال برای درک رابطه ای باشد که بین فیلم و تماشاگر برقرار است،اگرچه باز هم این قیاس کامل نیست.در اینجا کودک بر قوه ی تصور و تخیل خویش متکی است،اما در آنجا تماشاگر یک«واقیعت مخیل و مصور»را میبیند و به همین دلیل سینما در ابتدا با«داستان مصور»اشتباه میشود.این تعریف که سینما یک داستان مصور است تصوری است عام که هویت تاریخی سینما را نیز تعیین کرده است.تلاش هایی که خواسته اند داستان را در فیلم انکار کنند و آن را به تصویر محض مبدل سازند توفیقی نداشته اند و سینما اکنون همین است که هست:«تصویر متحرکی که در خدمت بیان داستان در آمده.»جاذبیت سینما از جانبی به داستان بر می گردد،از جانبی دیگر به تصویر،و از جانب سوم به این ملغمه ای که از ترکیب داستان و تصویر پدید آمده و میتواند توهمی از واقعیت را ایجاد کند.این ملغمه دیگر نه داستان است و نه تصویر؛ماهیتی دگرگونه یافته است. نه آرد است و نه شکر؛حلواست.توهمی جذاب و لذت بخش از واقعیت است که میتواند آدم را در خود مستغرق کند و رنج خود آگاهی را در وجود او موقتا تسکین دهد...

منبع:کتاب آینه ی جادو،جلد اول،(صفحه14تا15)،اثر شهید سید مرتضی آوینی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۲:۲۴
مهتاب میزبانی

جذابیت در سینما(2)
تماشاگر تلویزیون در خانه ی خویش دل مشغولی هایی دارد که او را باز میدارد از اینکه با تمام حواس ظاهری و باطنی خود در پای تلویزیون حاضر باشد؛این است که جذب او پای فیلم بسیار مشکل تر است.اما به هر تقدیر،جذب تماشاگر لمی دارد که خیلی از فیلم ساز ها می دانند.همه ی آنها که فیلم پر فروش می سازند این لم را بلدند،اما چه جواب خواهید داد اگر از شما بپرسند:«آیا فیلم خوب یعنی فیلم پر فروش؟»بی تردید می گویید خیر،و از این جواب روشن است که«فیلم و سینما عین جذابیت نیست.»جذابیت«شرط لازم» است،اما«کافی» نیست،و چون شرط کافی نیست نمی توان در باب آن حکمی مطلق صادر کرد.جذب تماشاگر نمی تواند همه ی هدف فیلم سازی باشد،اگرچه جذابیت اولین شرطی است که اگر وجود نیابد،مفهوم فیلم محقق نمیشود.پس،از این واقعیت نمی توان حکمی استخراج کرد مبنی بر تایید آنچه اکنون در سینمای تجاری میگذرد.از جانب دیگر،مفهوم و حدود جذابیت در سینما به جواب این سوال باز میگردد که«برای چه باید فیلم بسازیم؟»سینما را هم میتوان به سوی آن ابتذالی هدایت کرد که پیش از انقلاب به آن«فیلمفارسی»می گفتند و هم به سوی سینمای«آوانگارد:یعنی پیشرو و مبتکر خصوصا در هنر»و هم به جوانبی دیگر.ما سینمای ایران را به کدام یک از این افق ها معنا می کنیم؟  امروزه از سینما سوء استفاده از گرایش های غریزی وجود حیوانی بشر امری است مجاز و بسیار رایج.با عنایت به آنچه در جهان امروز میگذرد،سینما و تلویزیون ایران الحق که عفیف ترین و نجیب ترین هستند،اما بسیارند کسانی که برای عفت و نجابت در سینما شانی قائل نیستند؛مقصودم کسانی هستند که«وجود حیوانی بشر»را از«حقیقت انسانی او»تمییز نمی دهند.در اینجا با توجه به نحوه ی تفکر،تعاریف مختلفی از جذابیت وجود پیدا می کند.پس اگرچه هنوز به این سوال که«جذابیت سینما برای بشر در کجاست؟»جواب نگفته ایم،اما در اینجا سوالات دیگری نیز عنوان می شود که طرح آنها در حقیقت بخشی از جواب است:1_آیا جذابیت در سینما،هر چه که باشد،مقبول و مشکور است؟2_تا کجا می توان از جذابیت های سینما سود برد؟ و آیا تماشاگر باید خود را به هر جاذبه ای در فیلم تسلیم کند؟3_خود آگاهی تماشاگر در سینما چگونه باید نگریسته شود؟4_آیا رابطه ی دیگری بین تماشاگر و فیلم نمی توان تصور کرد و این رابطه فعلی،تنها نسبتی است که بین فیلم و تماشاگر می تواند وجود پیدا کند؟؟؟

منبع:کتاب آینه ی جادو،جلد اول،اثر شهید سید مرتضی آوینی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۹
مهتاب میزبانی

جذابیت در سینما(1)

«فیلم اگر جاذبه نداشته باشد؛فیلم نیست!»آیا این سخن همان همه که مشهور است،بدیهی است؟پر روشن است که تا این نسبت بین فیلم و تماشاگر برقرار نشود،اصلا مفهوم فیلم و سینما محقق نمی گردد:تماشاگر باید تسلیم جاذبه فیلم شود،چرا که او با پای اختیار آمده است و اگر در این دام نیفتد،می رود.اگر فیلم جاذبه نداشته باشد،تماشاگری پیدا نمیکند و فیلم بدون تماشاگر،یعنی هیچ.پولی که برای بلیط پرداخت می شود نیز تاییدی است بر همین توقع...و اصلا شک کردن در این امر،شک کردن در مشهورات و مقبولات عام است.طبیعت زندگی بشر نیز با این اقتضا همراه است که مردم از آنان که در مشهورات شک میکنند،خوششان نیاید.البته در اینجا بحث تنها به مسئله جذابیت مربوط نمی شود و اصلا بحث در باب«جذابیت» را بدون اشاره به«مخاطب سینما»چگونه میتوان انجام داد؟باید دید که «طرف تاثیر» جاذبه های سینما چه کسانی هستند:عوام الناس و یا خواص؟و مقصود از «خواص» چه کسانی هستند؟ انتلکتوئل ها(روشن فکران)؟منتقدین؟حکما و عرفا؟...و یا همه ی اینها؟شکی نیست که فی المثل سینمای تارکوفسکی(فیلمساز و نویسنده روس و کارگردان فیلم های سولاریس،ایثار و...) را عوام الناس نمیفهمند و اگر معیار جذابیت «گیشه» باشد،خیلی از فیلم ها را نباید فیلم دانست.گیشه میزان استقبال عوام الناس را نشان می دهد و شکی نیست که وقتی ما فیلم را در جاهایی نمایش می دهیم که برای ورود به آن باید بلیت گرفت و بلیت را نیز در ازای مقداری پول می دهند،یعنی از همان آغاز این نتیجه ی منطقی را پذیرفته ایم که«فیلم باید برای عوام الناس جاذبه داشته باشد»،و اگر نه،چرا مقدمات قضیه را آن گونه چیده ایم؟فیلم بدون جاذبه را باید فی المثل در سالن هایی به اسم«کانون فیلم» نمایش داد که جز خواص بدان راه ندارند.آنگاه باید جوابی برای این سوال دست و پا کرد که«پس مقصود از ساختن فیلم چیست،اگر نتوان آن را در سینماها نمایش داد؟»فیلم را اگر همچون یک«اثر هنری»اعتبار کنیم و هنر را نیز با معیارهای روز بسنجیم،آنگاه به این نتیجه خواهیم رسید که«مخاطب فیلم لزوما مردم نیستند و چه بسا که فیلم برای مخاطبی خاص ساخته می شود.»بسیاری از فیلم سازان،فیلم را از آغاز برای شرکت در جشنواره ها می سازند؛ آنها فقط به فرمول های روشن فکرانه و نظر منتقدین می اندیشند.کسانی هم هستند که فیلم را همچون یک تجارت پول ساز شناخته اند؛ آنها در جست و جوی رگ خواب عوام الناس هستند و قبله شان مکعبی است به نام«گیشه».آیا میتون فیلمی ساخت که نه به رگ خواب عوام الناس اصالت بدهد و نه به فرمول های روشن فکرانه و نظر منتقدین؟پس میبینیم که جذابیت سینما را مجرد از مفهوم سینما و مسئله ی مخاطب آن نمیتوان بررسی کرد.درباره ی تلویزیون پرسش از جذابیت با دشواری های دیگری مواجه می شود،چرا که اگر جذابیت در سینما دامی است که می گسترند،در تلویزیون کمندی است که با آن صید را به دام می کشانند.این مثال شاید قیاس مع الفارق باشد،چرا که صید را از درون،جاذبه ای برای دام و کمند نیست،اما تماشاگر سینما و تلویزیون به آن دام و این کمند عشق می ورزند.پس هرچه هست،در درون بشر چیزی است که این رشته ی جذابیت بدان بند می شود و مبحثی در این باب باید به این سوال نیز پاسخی مکفی بگوید که«جذابیت سینما برای بشر در کجاست؟»

منبع:کتاب آینه جادو،جلد اول،اثر شهید سید مرتضی آوینی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۷
مهتاب میزبانی