جذابیت در سینما(1)
جذابیت در سینما(1)
«فیلم
اگر جاذبه نداشته باشد؛فیلم نیست!»آیا این سخن همان همه که مشهور است،بدیهی است؟پر روشن است که تا این نسبت بین فیلم و تماشاگر برقرار نشود،اصلا مفهوم
فیلم و سینما محقق نمی گردد:تماشاگر باید تسلیم جاذبه فیلم شود،چرا که او با پای
اختیار آمده است و اگر در این دام نیفتد،می رود.اگر فیلم جاذبه نداشته
باشد،تماشاگری پیدا نمیکند و فیلم بدون تماشاگر،یعنی هیچ.پولی که برای بلیط پرداخت
می شود نیز تاییدی است بر همین توقع...و اصلا شک کردن در این امر،شک کردن در
مشهورات و مقبولات عام است.طبیعت زندگی بشر نیز با این اقتضا همراه است که مردم از
آنان که در مشهورات شک میکنند،خوششان نیاید.البته در اینجا بحث تنها به مسئله جذابیت مربوط نمی شود و اصلا بحث در
باب«جذابیت» را بدون اشاره به«مخاطب سینما»چگونه میتوان انجام داد؟باید دید که «طرف تاثیر» جاذبه های سینما چه کسانی هستند:عوام الناس و یا
خواص؟و مقصود از «خواص» چه کسانی هستند؟ انتلکتوئل ها(روشن فکران)؟منتقدین؟حکما و
عرفا؟...و یا همه ی اینها؟شکی نیست که فی المثل سینمای تارکوفسکی(فیلمساز و
نویسنده روس و کارگردان فیلم های سولاریس،ایثار و...) را عوام الناس نمیفهمند و
اگر معیار جذابیت «گیشه» باشد،خیلی از فیلم ها را نباید فیلم دانست.گیشه میزان استقبال عوام الناس را نشان می دهد و
شکی نیست که وقتی ما فیلم را در جاهایی نمایش می دهیم که برای ورود به آن باید
بلیت گرفت و بلیت را نیز در ازای مقداری پول می دهند،یعنی از همان آغاز این نتیجه
ی منطقی را پذیرفته ایم که«فیلم باید برای عوام الناس جاذبه داشته باشد»،و اگر
نه،چرا مقدمات قضیه را آن گونه چیده ایم؟فیلم بدون جاذبه را باید فی المثل در سالن
هایی به اسم«کانون فیلم» نمایش داد که جز خواص بدان راه ندارند.آنگاه باید جوابی
برای این سوال دست و پا کرد که«پس مقصود از ساختن فیلم چیست،اگر نتوان آن را در
سینماها نمایش داد؟»فیلم را اگر همچون یک«اثر هنری»اعتبار کنیم و هنر را نیز با معیارهای روز
بسنجیم،آنگاه به این نتیجه خواهیم رسید که«مخاطب فیلم لزوما مردم نیستند و چه بسا
که فیلم برای مخاطبی خاص ساخته می شود.»بسیاری از فیلم سازان،فیلم را از آغاز برای
شرکت در جشنواره ها می سازند؛ آنها فقط به فرمول های روشن فکرانه و نظر منتقدین می
اندیشند.کسانی هم هستند که فیلم را همچون یک تجارت پول ساز شناخته اند؛ آنها در
جست و جوی رگ خواب عوام الناس هستند و قبله شان مکعبی است به نام«گیشه».آیا میتون
فیلمی ساخت که نه به رگ خواب عوام الناس اصالت بدهد و نه به فرمول های روشن فکرانه
و نظر منتقدین؟پس
میبینیم که جذابیت سینما را مجرد از مفهوم سینما و مسئله ی مخاطب آن نمیتوان بررسی
کرد.درباره ی تلویزیون پرسش از جذابیت با دشواری های دیگری مواجه می شود،چرا که
اگر جذابیت در سینما دامی است که می گسترند،در تلویزیون کمندی است که با آن صید را
به دام می کشانند.این مثال شاید قیاس مع الفارق باشد،چرا که صید را از درون،جاذبه
ای برای دام و کمند نیست،اما تماشاگر سینما و تلویزیون به آن دام و این کمند عشق
می ورزند.پس هرچه هست،در درون بشر چیزی است که این رشته ی جذابیت بدان بند می شود
و مبحثی در این باب باید به این سوال نیز پاسخی مکفی بگوید که«جذابیت سینما برای
بشر در کجاست؟»
منبع:کتاب آینه جادو،جلد اول،اثر شهید سید مرتضی آوینی